2 Kings 9:21-26

21يورام پادشاه فرمان داده، گفت: «عرابهٔ مرا فوراً حاضر كنيد!» آنگاه او و اخزيا، پادشاه يهودا، هر يک بر عرابه خود سوار شده، به استقبال ييهو از شهر بيرون رفتند و در مزرعهٔ نابوت يزرعيلی به او رسيدند. 22يورام از او پرسيد: «ای ييهو، آيا خبر خوشی داری؟»

ييهو جواب داد: «مادامی كه بت‌پرستی و جادوگری مادرت ايزابل رواج دارد، چه خبر خوشی می‌توان داشت؟»

23يورام چون اين را شنيد عرابه‌اش را برگردانيد و در حال فرار به اخزيا گفت: «اخزيا، خيانت است! خيانت!» 24آنگاه ييهو كمان خود را با قوت تمام كشيده به وسط شانه‌های يورام نشانه رفت و قلب او را شكافت و او به كف عرابه‌اش افتاد.

25
This verse is empty because in this translation its contents have been moved to form part of verse 2پادشاهان 9:26.
26
In this translation, this verse contains text which in some other translations appears in verses 2پادشاهان 9:25-26.
ييهو به سردار خود، بِدقَر گفت: «جنازهٔ او را بردار و به داخل مزرعهٔ نابوت بينداز، زيرا يكبار كه من و تو سوار بر عرابه، پشت سر پدرش اخاب بوديم، خداوند اين پيغام را به او داد:”من در اينجا در مزرعهٔ نابوت تو را به سزای عملت خواهم رساند، زيرا نابوت و پسرانش را كشتی و من شاهد بودم.“
نگاه کنيد به اول پادشاهان 21‏:19‏.‏
پس حال همانطور كه خداوند فرموده است، او را در مزرعهٔ نابوت بينداز.»

Copyright information for PesPCB